[فعل]

discuter

/diskyte/
فعل ناگذر
[گذشته کامل: discuté] [حالت وصفی: discutant] [فعل کمکی: avoir ]

1 بحث کردن گفتگو کردن، حرف زدن

  • 1.J'aime discuter avec d'autres personnes dans le bus.
    1. من دوست دارم در اتوبوس با اشخاص دیگر حرف بزنم.
  • 2.Ne discutez pas!
    2. بحث نکنید!
  • 3.Nous avons discuté pendant des heures.
    3. ساعت‌ها بحث کردیم.

2 مورد بحث قرار گرفتن مورد گفتگو قرار گرفتن (se discuter)

  • 1.Ce projet se discute au plus haut niveau.
    1. این پروژه در رده‌های بالا مورد بحث قرار می‌گیرد.
  • 2.Ce sont des différends qui peuvent se discuter au Danemark.
    2. این تفاوت‌هایی است که می‌تواند در "دانمارک" مورد بحث قرار گیرد.

3 مورد بحث قرار دادن درباره (چیزی) بحث کردن، زیر سوال بردن، حرف زدن

discuter quelque chose
درباره‌ی چیزی بحث کردن
  • 1. Elle n'admet pas qu'on discute ses ordres.
    1. او نمی‌پذیرد که ما دستوراتش را زیر سوال ببریم. [مورد بحث قرار دهیم.]
  • 2. Le comité discute le cas d'un athlète accusé de dopage.
    2. کمیته پرونده ورزشکاری را مورد بحث قرار می‌دهد که به دوپینگ متهم شده بود.
discuter de quelque chose
درباره چیزی حرف زدن
  • Ils discutent de leur travail.
    آنها درباره کارشان حرف می‌زنند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان