Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
Æ
æ
Ç
ç
È
è
É
é
Ê
ê
Ë
ë
Î
î
Ï
ï
Ô
ô
Œ
œ
Ù
ù
Û
û
Ü
ü
1 . طلایی کردن
2 . برنزه کردن
3 . سرخ کردن (آشپزی)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
dorer
/dɔʁe/
فعل گذرا و ناگذر
صرف فعل
1
طلایی کردن
طلاکاری کردن، زراندود کردن
2
برنزه کردن
3
سرخ کردن (آشپزی)
قهوهای کردن (در اثر سرخ کردن)
1.Il faut dorer la viande de veau.
1. باید گوشت گوساله را سرخ کرد.
2.Le cuisinier a doré les légumes dans de l'huile d'olive.
2. آشپز سبزیجات را در روغن زیتون سرخ کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
dordogne
dorade
doper
dopage
dont
dorloter
dormeur
dormir
dorsal
dortoir
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان