[فعل]

effleurer

/eflœʀe/
فعل گذرا
[گذشته کامل: effleuré] [حالت وصفی: effleurant] [فعل کمکی: avoir ]

1 به سختی لمس کردن تماس سطحی پیدا کردن

  • 1.Hugo lui a effleuré la main.
    1. "هوگو" دست او را به سختی لمس کرد.
  • 2.Le coup d'épée lui a effleuré la poitrine.
    2. ضربه شمشیر با قفسه سینه‌اش تماسی سطحی پیدا کرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان