Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
Æ
æ
Ç
ç
È
è
É
é
Ê
ê
Ë
ë
Î
î
Ï
ï
Ô
ô
Œ
œ
Ù
ù
Û
û
Ü
ü
1 . در صندوق گذاشتن
2 . احاطه کردن
3 . تحمل کردن
4 . نقد کردن
5 . خوردن (گل)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
encaisser
/ɑ̃kɛse/
فعل گذرا و ناگذر
صرف فعل
1
در صندوق گذاشتن
در جعبه گذاشتن
2
احاطه کردن
1.Les bois, les sentiers et les rochers qui encaissaient la route .
1. درختان، کوره راهها و سنگها جاده را احاطه میکردند.
3
تحمل کردن
تاب آوردن
1.Je ne peux pas encaisser ce type.
1. این آدم را نمیتوانم تحمل کنم.
4
نقد کردن
وصول کردن، دریافت کردن
1.Elle encaisse son salaire.
1. او حقوقش را دریافت میکند.
2.Je voudrais encaisser ce chèque.
2. من میخواستم این چک را نقد کنم.
5
خوردن (گل)
1.Encaisser un but
1. گل خوردن
تصاویر
کلمات نزدیک
encadré
encadrer
encadrement
ena
en-tête
encart
encastrer
encaustique
enceinte
encens
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان