[اسم]

l'endurance

/ɑ̃dyʀɑ̃s/
قابل شمارش مونث

1 استقامت طاقت، تحمل

  • 1.L'athlète court tous les jours pour améliorer son endurance.
    1. ورزشکار دو و میدانی هر روز برای بهبود استقامتش می‌دود.
  • 2.Un coureur doit avoir une bonne endurance.
    2. یک دونده باید استقامت خوبی داشته باشد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان