[فعل]

ensevelir

/ɑ̃səvlˈiʁ/
فعل گذرا
[گذشته کامل: enseveli] [حالت وصفی: ensevelissant] [فعل کمکی: avoir ]

1 در گور گذاشتن دفن کردن

مترادف و متضاد enterrer

2 مدفون کردن (چیزی) زیر خاک گذاشتن

  • 1.Tout son corps était si profondément enseveli sous les décombres qu'il était impossible de l'en retirer
    1. کل بدنش آنقدر عمیق زیر آوار مدفون شده بود که بیرون آوردنش ممکن نبود.

3 فراموش کردن (ادبی)

تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان