[اسم]

l'entaille

/ɑ̃tɑj/
قابل شمارش مونث

1 شکاف بریدگی

  • 1.Le docteur a fait une petite entaille verticale dans la peau.
    1. دکتر یک شکاف عمودی کوچک روی پوست ایجاد می‌کند.
  • 2.Une profonde entaille.
    2. یک بریدگی عمیق.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان