[فعل]

entamer

/ɑ̃tame/
فعل گذرا
[فعل کمکی: avoir ]

1 شروع به مصرف کردن شروع به خوردن کردن

  • 1.Entamer un pot de moutarde
    1. سس خردلی را شروع به مصرف کردن

2 شروع کردن آغاز کردن

  • 1.L'avion a entamé sa descente vers l'aéroport.
    1. هواپیما فرودش را به سمت فرودگاه آغاز کرد.
  • 2.Le professeur a entamé le cours avec une anecdote comique.
    2. استاد با یک حکایت خنده‌دار درس را شروع کرد.

3 لطمه زدن

  • 1.Entamer sa confiance, détermination
    1. به اعتماد به نفس، اراده خود لطمه زدن

4 تکه‌ای یا قسمتی یا کمی (از چیزی را) برداشتن تکه‌ای (از چیزی را) بریدن

  • 1.Entamer son capital
    1. از بودجه خود قسمتی را برداشتن
  • 2.Entamer une bouteille de vin
    2. کمی از شراب را برداشتن و خوردن
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان