[فعل]

entrecroiser

/ɑ̃tʀəkʀwaze/
فعل گذرا و ناگذر

1 درهم تابیدن به هم بافتن، به هم پیچیدن

2 از هم عبور کردن از یکدیگر رد شدن (s'entrecroiser)

  • 1.Ces différents chemins de randonnée s'entrecroisent tous.
    1. این مسیرهای مختلف پیاده‌روی همه از هم عبور می‌کنند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان