[فعل]

espérer

/ɛspeʀe/
فعل بی قاعده فعل گذرا
[گذشته کامل: espéré] [حالت وصفی: espérant] [فعل کمکی: avoir ]

1 امیدوار بودن امید داشتن

مترادف و متضاد attendre escompter penser souhaiter désespérer
espérer que...
امیدوار بودن که...
  • J'espère qu'il réussira son examen.
    من امیدوارم که او در امتحانش موفق شود.
espérer faire quelque chose
امیدوار انجام کاری بودن
  • J'espère bientôt revoir ma fiancée.
    امید دارم به زودی دوباره نامزدم را ببینم.
J’espère bien.
امیدوارم که اینطور باشد.
  • Tu penses avoir réussi ? - Oui, j’espère bien.
    فکر می‌کنی موفق شدی؟ - بله، امیدوارم که اینطور باشد.
espérer en quelque chose
به چیزی امیدوار بودن
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان