[فعل]

exécuter

/ɛɡzekytˈe/
فعل گذرا
[گذشته کامل: exécuté] [حالت وصفی: exécutant] [فعل کمکی: avoir ]

1 اعدام کردن

  • 1.Le prisonnier a été exécuté à l’aube.
    1. زندانی در سپیده‌دم اعدام شد.

2 نواختن (آلت موسیقی) زدن

  • 1.Les musiciens ont exécuté cette symphonie.
    1. نوازنده‌ها این سمفونی را نواختند.

3 اجرا کردن به اجرا درآوردن

  • 1.Le chef commande, les autres exécutent.
    1. رئیس دستور می‌دهد، بقیه اجرا می‌کنند.

4 انجام دادن

  • 1.Exécuter une mission
    1. ماموریتی را انجام دادن
  • 2.Il n'arrive pas à exécuter une tâche correctement.
    2. او نمی‌تواند یک کار را درست انجام بدهد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان