Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
Æ
æ
Ç
ç
È
è
É
é
Ê
ê
Ë
ë
Î
î
Ï
ï
Ô
ô
Œ
œ
Ù
ù
Û
û
Ü
ü
1 . اعدام کردن
2 . نواختن (آلت موسیقی)
3 . اجرا کردن
4 . انجام دادن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
exécuter
/ɛɡzekytˈe/
فعل گذرا
[گذشته کامل: exécuté]
[حالت وصفی: exécutant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
اعدام کردن
1.Le prisonnier a été exécuté à l’aube.
1. زندانی در سپیدهدم اعدام شد.
2
نواختن (آلت موسیقی)
زدن
1.Les musiciens ont exécuté cette symphonie.
1. نوازندهها این سمفونی را نواختند.
3
اجرا کردن
به اجرا درآوردن
1.Le chef commande, les autres exécutent.
1. رئیس دستور میدهد، بقیه اجرا میکنند.
4
انجام دادن
1.Exécuter une mission
1. ماموریتی را انجام دادن
2.Il n'arrive pas à exécuter une tâche correctement.
2. او نمیتواند یک کار را درست انجام بدهد.
تصاویر
کلمات نزدیک
exécutant
exécrer
exécrable
exutoire
exulter
exécutif
exécution
eye-liner
f
f1
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان