Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
Æ
æ
Ç
ç
È
è
É
é
Ê
ê
Ë
ë
Î
î
Ï
ï
Ô
ô
Œ
œ
Ù
ù
Û
û
Ü
ü
1 . اغراق کردن
2 . بزرگ جلوه دادن
3 . زیادهروی کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
exagérer
/ɛgzaʒeʀe/
فعل بی قاعده
فعل گذرا
[گذشته کامل: exagéré]
[حالت وصفی: exagérant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
اغراق کردن
مبالغه کردن، غلو کردن
1.Ce n'est pas si grave, tu exagères.
1. این (مسئله) آنقدر وخیم نیست، تو اغراق میکنی.
2.Elle a exagéré l'histoire pour la rendre plus spectaculaire.
2. او برای تماشاییتر کردنش، در داستان اغراق میکند.
2
بزرگ جلوه دادن
بزرگ کردن
1.Ma frère exagère tout.
1. برادرم همه چیز را بزرگ میکند.
3
زیادهروی کردن
افراط کردن
1.Il ne faut rien exagérer !
1. نباید در هیچ چیزی افراط کرد!
2.Tu as encore demandé 50 € à ta grand-mère malade : franchement, tu exagères !
2. تو باز هم 50 یورو از مادربزرگ بیمارت خواستهای؟ حقیقتا تو زیادهروی میکنی!
تصاویر
کلمات نزدیک
exagération
exactitude
exactement
exact
exacerber
exagéré
exagérément
exaltant
exaltation
exalter
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان