[عبارت]

faire appel

/fɛʁ apɛl/

1 فرجام خواستن (در دادگاه) استیناف دادن

  • 1.L'homme a été condamné à un an de prison mais a décidé de faire appel.
    1. مرد به یک سال زندان محکوم شده بود اما تصمیم گرفت (در دادگاه) فرجام بخواهد.
  • 2.Vous pouvez faire appel.
    2. شما می‌توانید فرجام بخواهید.

2 کمک گرفتن یاری جستن

  • 1.Pour changer la plomberie chez moi, j'ai préféré faire appel à un professionnel.
    1. برای عوض کردن لوله‌کشی خانه‌ام من ترجیح دادم از یک فرد متخصص کمک بگیرم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان