[صفت]

fainéant

/fɛneɑ̃/
قابل مقایسه

1 تنبل

  • 1.Ce garçon fainéant n'a rien fait sauf dormir toute la journée.
    1. این پسر تنبل جز تمام روز خوابیدن هیچ کاری انجام نداد.
  • 2.Il ne fait rien de la journée, il est fainéant.
    2. او تمام روز هیچ کاری انجام نمی‌دهد، او تنبل است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان