[فعل]

faillir

/fajiʀ/
فعل گذرا و ناگذر

1 کوتاهی کردن قصور کردن، عمل نکردن

2 (همراه مصدر) نزدیک بود چیزی نمانده بود (که)

  • 1.J'ai failli tomber.
    1. من نزدیک بود بیفتم.
  • 2.Notre projet a failli échouer.
    2. چیزی نمانده بود که طرح ما شکست بخورد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان