[صفت]

faible

/fɛbl/
قابل مقایسه
[حالت مونث: faible] [جمع مونث: faibles] [جمع مذکر: faibles]

1 ضعیف

  • 1.Monsieur, vous êtes toujours faible en mathématique.
    1. آقا، شما در ریاضیات خیلی ضعیف هستید.

2 (صدای) ضغیف (صدای) آرام

  • 1.Elle parlait d'une voix si faible, on l'entendait à peine.
    1. او با صدایی خیلی آرام حرف می‌زد، به سختی میشنیدیمش.
  • 2.Il était fatigué et parlait d'une voix faible.
    2. او خسته بود و با صدایی ضعیف حرف می‌زد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان