Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
Æ
æ
Ç
ç
È
è
É
é
Ê
ê
Ë
ë
Î
î
Ï
ï
Ô
ô
Œ
œ
Ù
ù
Û
û
Ü
ü
1 . کمپین برگزار کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[عبارت]
faire campagne
/fɛʁ kɑ̃paɲ/
1
کمپین برگزار کردن
در کمپین شرکت کردن
1.Ce politicien a fait campagne dans le pays pour remporter l'élection.
1. این سیاستمدار برای پیروز شدن در انتخابات در تمام کشور کمپین برگزار کرده است.
2.Le candidat présidentiel a fait campagne dans tout le pays.
2. نامزد ریاست جمهوری در تمام کشور کمپین برگزار کرده است.
تصاویر
کلمات نزدیک
faire breveter
faire beau
faire appel
faire
fainéantise
faire carrière
faire chaud
faire confiance
faire connaissance
faire cuire à feu vif
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان