[عبارت]

faire la cour

/fɛʀ la kuʀ/

1 چاپلوسی (کسی را) کردن زبان‌بازی کردن

  • 1.Il va certainement vous faire la cour.
    1. او قطعا چاپلوسی شما را خواهد کرد.
  • 2.Tu dois lui faire la cour.
    2. تو باید چاپلوسی او را بکنی.

2 لاس زدن

  • 1.Ce gars fait la cour à ma sœur.
    1. این پسر با خواهر من لاس میزند.
  • 2.Il va vous faire la cour.
    2. او با شما لاس خواهد زد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان