[اسم]

la familiarité

/familjaʀite/
قابل شمارش مونث

1 صمیمیت

  • 1.Il est venu nous voir par familiarité.
    1. او از روی صمیمیت به دیدن ما آمده است.
  • 2.Parler à qqn avec familiarité.
    2. صحبت کردن با کسی با صمیمیت.

2 ارتباط رابطه، ربط

3 بی‌ادبی جسارت

تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان