[اسم]

la famine

/famin/
قابل شمارش مونث

1 قحطی گرسنگی

  • 1.Elle ressentait peur, maladie et famine.
    1. او ترس، بیماری و گرسنگی را حس می‌کرد.
  • 2.Les grandes sécheresses provoquent des famines.
    2. خشکسالی‌های زیاد قحطی به وجود می‌آورند.
[صفت]

famine

/famin/
قابل مقایسه

2 فلاکت بار ناچیز، شرم آور

تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان