[اسم]

la farine

/faʀin/
غیرقابل شمارش مونث

1 آرد

  • 1.Il est allé acheter de la farine.
    1. او رفت آرد بخرد.
  • 2.Il me faut de la farine de blé.
    2. آرد گندم نیاز دارم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان