[اسم]

le feu rouge

/fø ʁuʒ/
قابل شمارش مذکر

1 چراغ قرمز

  • 1.Il a freiné pour s'arrêter au feu rouge.
    1. او برای (توقف) پشت چراغ قرمز ترمز کرده است.
  • 2.Il faut toujours s'arrêter au feu rouge.
    2. باید همیشه پشت چراغ قرمز توقف کرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان