[اسم]

la fondation

/fɔ̃dasjɔ̃/
قابل شمارش مونث

1 پی‌ریزی تاسیس، ایجاد

  • 1.Il y a plusieurs engins pour creuser les fondations de l'immeuble.
    1. برای پی‌ریزی [کندن پی] ساختمان ماشین‌آلات متنوعی وجود دارد.
  • 2.Les livres racontent la fondation de Rome.
    2. کتاب‌ها تاسیس [چگونگی به وجود آمدن] "رم" را روایت می‌کنند.

2 بنیاد موسسه

  • 1.Il a créé une fondation pour les enfants défavorisés.
    1. او بنیادی برای کودکان محروم تاسیس کرده است.
  • 2.La fondation a reçu une donation considérable.
    2. موسسه اهدایی قابل توجهی دریافت کرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان