[اسم]

la fortune

/fɔʀtyn/
قابل شمارش مونث

1 دارایی ثروت، مال

  • 1.Cet orphelin n'a aucune fortune personnelle.
    1. این یتیم هیچ دارایی فردی [شخصی] ندارد.
  • 2.La fortune de cet homme d'affaires est estimée à 14 millions d'euros.
    2. دارایی این مرد تاجر 14 میلیون یورو تخمین زده شده است.

2 ثروتمند

3 پول کلان مبلغ هنگفت

4 بخت اقبال

  • 1.La bonne fortune, c'est la chance, la mauvaise, la malchance.
    1. بخت خوب شانس است، بدش، بدشانسی است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان