[فعل]

fouiller

/fuje/
فعل گذرا
[گذشته کامل: fouillé] [حالت وصفی: fouillant] [فعل کمکی: avoir ]

1 گشتن وارسی کردن

  • 1.Avez-vous fouillé dans mon armoire ?
    1. تو کشوی من را گشته‌ای؟
  • 2.La police a fouillé le bureau et n'a rien trouvé.
    2. پلیس دفتر کار را وارسی کرد و هیچ چیز نیافت.

2 کاوش کردن کاویدن

3 (زمین) کندن حفاری کردن

  • 1.Animaux qui fouillent pour trouver leur nourriture.
    1. حیواناتی که زمین را برای پیدا کردن غذا می‌کنند.
  • 2.Fouiller la terre par les pattes et du bec
    2. با پنجه‌ها و نوک زمین را کندن
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان