[صفت]

foutu

/futy/
قابل مقایسه

1 مزخرف گند، بیخود، چرت

2 لعنتی

3 از کار افتاده زهوار دررفته

  • 1.Après l'accident, la voiture est foutue.
    1. بعد از تصادف، اتومبیل از کار افتاده است.
  • 2.Sa télé est foutue.
    2. تلویزیونش زهوار دررفته است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان