[اسم]

la fromagerie

/fʀɔmaʒʀi/
قابل شمارش مونث

1 پنیر فروشی کارگاه پنیر سازی

  • 1.Il n'existe à l'heure actuelle plus qu'une seule fromagerie située au cœur du village.
    1. در زمان کنونی، دیگر تنها یک پنیر فروشی در قلب دهکده قرار دارد.
  • 2.Le lait est transporté à la fromagerie dans les 72 heures.
    2. شیر در 72ساعت (آینده) به کارگاه پنیر سازی منتقل می شود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان