[اسم]

la frustration

/fʀystʀasjɔ̃/
قابل شمارش مونث

1 سرخوردگی یاس

  • 1.Il supporte mal les frustrations.
    1. او سرخوردگی‌ها را سخت تحمل می‌کند.
  • 2.Ne pas participer aux Jeux Olympiques fut la frustration de sa carrière.
    2. شرکت نکردن در بازی‌های المپیک سرخوردگی حرفه‌ی او بود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان