[فعل]

geler

/ʒ(ə)le/
فعل بی قاعده فعل ناگذر
[گذشته کامل: gelé] [حالت وصفی: gelant] [فعل کمکی: avoir ]

1 یخ زدن منجمد کردن، یخبندان بودن

  • 1.Fermez la fenêtre, on gèle ici !
    1. پنجره رو ببندید، داریم اینجا می زنیم.
  • 2.Il a gelé cette nuit.
    2. امشب یخبندان بود.
  • 3.Le lac a gelé.
    3. دریاچه یخ زده است.
  • 4.Le vent nous gelait le nez et les oreilles.
    4. باد، بینی و گوشهایمان را منجمد کرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان