[اسم]

le grabataire

/gʀabatɛʀ/
قابل شمارش مذکر

1 بستری در بستر، استراحت مطلق

  • 1.Jacques est devenu grabataire en moins de deux ans.
    1. "ژک" دست کم 2 سال بستری می‌شود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان