[فعل]

griller

/ɡʁije/
فعل گذرا
[گذشته کامل: grillé] [حالت وصفی: grillant] [فعل کمکی: avoir ]

1 کباب کردن برشته کردن

  • 1.Jean grillait des saucisses dans le jardin.
    1. "ژان" سوسیس‌ها را در باغ کباب می‌کرد.
  • 2.Nous pouvons griller la viande.
    2. ما می‌توانیم گوشت را کباب کنیم.

2 بو دادن

3 خیلی داغ کردن سوزاندن

4 رد شدن عبور کردن، رد کردن

5 سوختن (لامپ و غیره)

  • 1.L'ampoule est grillée, je dois acheter une ampoule de 60 watts.
    1. لامپ سوخت باید یک آمپول 60 وات بخرم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان