[اسم]

le grincement

/gʀɛ̃smɑ̃/
قابل شمارش مذکر

1 (صدای) جیر جیر (صدای) قرچ قرچ

  • 1.J'ai entendu le grincement du bateau.
    1. (صدای) جیر جیر قایق را می‌شنیدم.
  • 2.Le grincement de dents est en général dû au stress.
    2. قرچ قرچ دندان‌ها (دندان قروچه) عموما از استرس ناشی می‌شود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان