[فعل]

grimper

/gʀɛ̃pe/
فعل ناگذر
[گذشته کامل: grimpé] [حالت وصفی: grimpant] [فعل کمکی: avoir ]

1 بالا رفتن صعود کردن

مترادف و متضاد monter
  • 1.Le petit singe agile a grimpé l'arbre sans effort.
    1. میمون کوچک چابک از درخت بدون زحمت بالا رفت.
  • 2.Pour admirer la vue, il faut grimper en haut de la montagne.
    2. برای لذت بردن از منظره باید به بالای کوهستان صعود کرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان