[اسم]

le grognement

/gʀɔɲmɑ̃/
قابل شمارش مذکر

1 صدای خر خر (خوک، سگ، ...) نق نق، غرولند

  • 1.Mécontent, il a répondu à ma question par un grognement.
    1. (با حالتی) ناراضی، به سوال من با غرولند جواب داد.
  • 2.On entendait les grognements du fond du jardin.
    2. صدای خر خر (خوک، سگ، ...) از انتهای باغ می‌شنیدیم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان