[فعل]

guillotiner

/gijɔtine/
فعل گذرا
[گذشته کامل: guillotiné] [حالت وصفی: guillotinant] [فعل کمکی: avoir ]

1 با گیوتین اعدام کردن سر (کسی را) با گیوتین زدن

  • 1.Le roi a été guillotiné.
    1. سر شاه با گیوتین زده شده است.
  • 2.On ne va pas le guillotiner pour ça.
    2. ما برای این (موضوع) او را با گیوتین اعدام نخواهیم کرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان