[اسم]

la gym

/ʒim/
قابل شمارش مونث

1 ژیمناستیک

  • 1.Ma mère fait de la gym le week-end.
    1. مادرم آخرهفته‌ها ژیمناستیک انجام می‌دهد.
  • 2.Prof de gym.
    2. مربی ژیمناستیک.

2 باشگاه (le gym)

تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان