Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
Æ
æ
Ç
ç
È
è
É
é
Ê
ê
Ë
ë
Î
î
Ï
ï
Ô
ô
Œ
œ
Ù
ù
Û
û
Ü
ü
1 . فشار خون (بالا)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
l'hypertension
/ipɛʀtɑ̃sjɔ̃/
قابل شمارش
مونث
1
فشار خون (بالا)
1.Philippe voit son docteur, car il souffre d'hypertension.
1. "فیلیپ" دکترش را میبیند چون از فشار خون (بالا) رنج میبرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
hyperspécialisé
hypersophistiqué
hypersensible
hyperréaliste
hypernerveux
hypertexte
hypertoile
hypertrophie
hypertrophier
hyperémotif
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان