Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
Æ
æ
Ç
ç
È
è
É
é
Ê
ê
Ë
ë
Î
î
Ï
ï
Ô
ô
Œ
œ
Ù
ù
Û
û
Ü
ü
1 . شناسایی کردن
2 . همسانپنداری کردن (با)
3 . همسان کردن (با)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
identifier
/idɑ̃tifje/
فعل گذرا
[گذشته کامل: identifié]
[حالت وصفی: identifiant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
شناسایی کردن
تشخیص دادن
مترادف و متضاد
distinguer
reconnaître
identifier quelque chose
چیزی را تشخیص دادن
1. Avez-vous identifié le coupable ?
1. آیا مجرم را شناسایی کردید؟
2. J'ai pu identifier la source du bruit.
2. من میتوانستم منبع صدا را تشخیص دهم.
2
همسانپنداری کردن (با)
(s'identifier)
مترادف و متضاد
se différencier
se singulariser
s'identifier à quelqu'un
با کسی همسانپنداری کردن
1. Il s'identifie à son père.
1. او با پدرش همسانپنداری میکند.
2. Les adolescents s'identifient souvent à leur idole.
2. نوجوانان اغلب با قهرمانان خود همسانپنداری میکنند.
3
همسان کردن (با)
مترادف و متضاد
assimiler
dissocier
distinguer
identifier quelque chose à/avec quelque chose
چیزی را با چیزی همسان کردن
1. Il identifie ce livre à la littérature du dix-neuvième siècle.
1. او این کتاب را با ادبیات قرن نوزدهم همسان میکند.
2. On identifie souvent ce savant à la science moderne.
2. معمولاً مردم این دانشمند را با علوم مدرن همسان میکنند.
تصاویر
کلمات نزدیک
identification
idem
id.
icône
iconographie
identique
identitaire
identité
idiomatique
idiome
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان