[فعل]

identifier

/idɑ̃tifje/
فعل گذرا
[گذشته کامل: identifié] [حالت وصفی: identifiant] [فعل کمکی: avoir ]

1 شناسایی کردن تشخیص دادن

مترادف و متضاد distinguer reconnaître
identifier quelque chose
چیزی را تشخیص دادن
  • 1. Avez-vous identifié le coupable ?
    1. آیا مجرم را شناسایی کردید؟
  • 2. J'ai pu identifier la source du bruit.
    2. من می‌توانستم منبع صدا را تشخیص دهم.

2 همسان‌پنداری کردن (با) (s'identifier)

مترادف و متضاد se différencier se singulariser
s'identifier à quelqu'un
با کسی همسان‌پنداری کردن
  • 1. Il s'identifie à son père.
    1. او با پدرش همسان‌پنداری می‌کند.
  • 2. Les adolescents s'identifient souvent à leur idole.
    2. نوجوانان اغلب با قهرمانان خود همسان‌پنداری می‌کنند.

3 همسان کردن (با)

مترادف و متضاد assimiler dissocier distinguer
identifier quelque chose à/avec quelque chose
چیزی را با چیزی همسان کردن
  • 1. Il identifie ce livre à la littérature du dix-neuvième siècle.
    1. او این کتاب را با ادبیات قرن نوزدهم همسان می‌کند.
  • 2. On identifie souvent ce savant à la science moderne.
    2. معمولاً مردم این دانشمند را با علوم مدرن همسان می‌کنند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان