[اسم]

l'identité

/idɑ̃tite/
قابل شمارش مونث

1 هویت

  • 1.La révélation de l'identité du coupable a surpris tout le monde.
    1. افشای هویت مجرم همه را شگفت‌زده کرد.
  • 2.Le policier vérifie l'identité des suspects.
    2. پلیس هویت مظنونین را بررسی می‌کند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان