[اسم]

l'inconnu

/ɛ̃kɔny/
قابل شمارش مذکر
[جمع: inconnus] [مونث: inconnue]

1 (فرد) ناشناس گمنام

  • 1.La police a trouvé le corps d'un inconnu.
    1. پلیس جسد یک فرد ناشناس را پیدا کرده است.
  • 2.Le sort de mon chien malade demeure inconnu.
    2. سرنوشت سگ بیمارم (همچنان) نامعلوم می‌ماند.
[صفت]

inconnu

/ɛ̃kɔny/
قابل مقایسه

2 ناشناس نامعلوم، گمنام

  • 1.Cette petite fille est née de père inconnu.
    1. این دختر کوچک از پدری ناشناس متولد شده است.
  • 2.L'origine de nombreuses légendes est inconnue.
    2. منشاء بسیاری از افسانه‌ها نامعلوم است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان