Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
Æ
æ
Ç
ç
È
è
É
é
Ê
ê
Ë
ë
Î
î
Ï
ï
Ô
ô
Œ
œ
Ù
ù
Û
û
Ü
ü
1 . (به طور) خستگیناپذیر
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[قید]
infatigablement
/ɛ̃fatigabləmɑ̃/
غیرقابل مقایسه
1
(به طور) خستگیناپذیر
1.Ce député a infatigablement combattu ce projet de loi.
1. این نماینده مجلس به طور خستگیناپذیری علیه این لایحه مبارزه کرده است.
2.Elle explique infatigablement la méthode de travail.
2. او به طور خستگیناپذیری شیوه کار را توضیح میدهد.
تصاویر
کلمات نزدیک
infatigable
infarctus
infantilisme
infantile
infanterie
infatué
infect
infecter
infectieux
infection
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان