[اسم]

l'innocence

/inɔsɑ̃s/
قابل شمارش مونث

1 بی‌گناهی

  • 1.Il lui faut se défendre et prouver son innocence.
    1. او باید از خودش دفاع کند و بی‌گناهی‌اش را ثابت کند.
  • 2.Le blanc, symbole de l'innocence.
    2. (رنگ) سفید، نشان [سمبل] بی‌گناهی.

2 معصومیت پاکی

3 سادگی ساده‌دلی

  • 1.Abuser de l'innocence de qqn
    1. از سادگی کسی سوء استفاده کردن
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان