Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
Æ
æ
Ç
ç
È
è
É
é
Ê
ê
Ë
ë
Î
î
Ï
ï
Ô
ô
Œ
œ
Ù
ù
Û
û
Ü
ü
1 . دشنام دادن
2 . اهانت کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
insulter
/ɛ̃syltˈe/
فعل گذرا
[گذشته کامل: insulté]
[حالت وصفی: insultant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
دشنام دادن
ناسزا گفتن
1.Il ose m'insulter.
1. جرئت میکند به من ناسزا بگوید.
2
اهانت کردن
توهین کردن
1.Insulter aux dieux
1. به خدایان اهانت کردن
تصاویر
کلمات نزدیک
insulte
insultant
insulaire
insuffler
insuffisant
insupportable
insurger
insurgé
insurmontable
insurrection
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان