[صفت]

interminable

/ɛ̃tɛʀminabl/
قابل مقایسه
[حالت مونث: interminable] [مذکر قبل از حرف صدادار: interminable] [جمع مونث: interminables] [جمع مذکر: interminables]

1 پایان‌ناپذیر تمام‌نشدنی

  • 1.J'ai bâillé plusieurs fois pendant ce discours interminable.
    1. چندین مرتبه طی این سخنرانی پایان‌ناپذیر خمیازه کشیدم.
  • 2.Je m'ennuie, le voyage est interminable.
    2. من کلافه شدم، سفر تمام‌نشدنی است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان