Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
Æ
æ
Ç
ç
È
è
É
é
Ê
ê
Ë
ë
Î
î
Ï
ï
Ô
ô
Œ
œ
Ù
ù
Û
û
Ü
ü
1 . عایقبندی کردن
2 . مجزا کردن
3 . منزوی کردن
4 . جدا شدن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
isoler
/izɔle/
فعل گذرا
[گذشته کامل: isolé]
[حالت وصفی: isolant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
عایقبندی کردن
عایق کردن
1.Maison bien isolée.
1. خانهی به خوبی عایقبندی شده.
2.Mes parents ont isolé leur grenier.
2. پدر مادرم اتاق زیرشیروانیشان را عایقبندی کردند.
2
مجزا کردن
جدا کردن
3
منزوی کردن
4
جدا شدن
به گوشهای رفتن
(s'isoler)
1.Il s'est isole des autres.
1. او از دیگران جدا شده است.
2.Je me suis isolé pour voter.
2. من برای رای دادن به گوشهای رفتم.
تصاویر
کلمات نزدیک
isolement
isolation thermique
isolation
isolant
islande
isoloir
isolé
isoroku yamamoto
isotherme
israélien
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان