[اسم]

le jardin

/ʒaʀdɛ̃/
قابل شمارش مذکر
[جمع: jardins]

1 باغ باغچه

  • 1.Il y a un jardin derrière la maison.
    1. باغچه‌ای پشت خانه وجود داشت.
  • 2.Ma chambre donne sur le jardin.
    2. اتاق (خواب) من مشرف به باغ است.
un jardin potager
باغچه صیفی‌جات
  • Il y a un jardin potager près de chez moi.
    یک باغچه صیفی‌جات نزدیک خانه من هست.
soigner/arroser... son jardin
باغ [باغچه] خود را مراقبت کردن/هرس کردن...
  • Il ne sait pas comment soigner son jardin.
    او نمی‌داند چطور از باغش مراقبت کند.
faire le jardin
باغبانی کردن
  • Mon père préfère faire le jardin quand il est libre.
    وقتی پدرم سرش خلوت است؛ دوست دارد باغبانی بکند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان