[فعل]

jardiner

/ʒaʀdine/
فعل ناگذر
[گذشته کامل: jardiné] [حالت وصفی: jardinant] [فعل کمکی: avoir ]

1 باغبانی کردن

  • 1.Je n'ai jamais de temps pour jardiner.
    1. من هیچگاه برای باغبانی کردن وقت ندارم.
  • 2.Mon mari jardinait la nuit, il lui arrivait de jardiner jusqu'à minuit.
    2. شوهرم شب(ها) باغبانی می کرد، (گاهی) پیش می آمد که او تا دوازده شب باغبانی کند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان