[اسم]

la lecture

/lɛktyʀ/
قابل شمارش مونث
[جمع: lectures]

1 (عمل) خواندن

s'entraîner à la lecture
خواندن را یاد گرفتن
  • Les écoliers s'entraînent à la lecture.
    بچه دبستانی‌ها دارند خواندن را یاد می‌گیرند.
la lecture du journal/du livre...
خواندن مجله/کتاب...
  • Il commence sa journée par la lecture du journal.
    او روزش را با خواندن یک مجله شروع می‌کند.
donner lecture de quelque chose
چیزی را با صدای بلند خواندن
  • Le porte-parole donne lecture d'un communiqué.
    سخنگو اطلاعیه را با صدای بلند می‌خواند.

2 خوانش تحلیل، برداشت

مترادف و متضاد analyse interprétation
une lecture réductrice/analytique...
خوانشی کند/تحلیلی...
  • 1. Le professeur de géographie avait une lecture analytique de la carte.
    1. استاد جغرافیا خوانشی تحلیلی از نقشه داشت.
  • 2. Vous avez une lecture réductrice de ce poème.
    2. شما از این شعر خوانشی کند دارید.

3 مطالعه

tirer profit de son lecture/dérange son lecture
از مطالعات خود لذت بردن/مزاحم مطالعه (کسی) شدن
  • 1. Elle tire profit de ses lectures.
    1. او از مطالعاتش لذت می‌برد.
  • 2. Pardon, est-ce que mon travail dérange votre lecture ?
    2. ببخشید، آیا کارم مزاحم مطالعه‌تان می‌شود؟
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان