[اسم]

le lien

/ljɛ̃/
قابل شمارش مذکر

1 لینک پیوند

  • 1.Les pages Internet contiennent souvent des liens vers d'autres pages.
    1. صفحات اینترنتی اغلب شامل لینک‌هایی به دیگر صفحات هستند.
Ajoutez un lien/cliquer sur un lien
یک لینک اضافه کردن/روی لینکی کلیک کردن

2 ارتباط رابطه

  • 1.Le détective a découvert un lien entre les deux affaires.
    1. کارآگاه ارتباطی بین دو مورد کشف کرده است.
les liens étroits/le lien social/les liens familiaux...
ارتباطات تنگاتنگ/ارتباط اجتماعی/ارتباطات خانوادگی...
  • renforcer le lien social
    ارتباط اجتماعی خود را قوی کردن
rompre ses liens
ارتباطات خود را قطع کردن
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان