Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
Æ
æ
Ç
ç
È
è
É
é
Ê
ê
Ë
ë
Î
î
Ï
ï
Ô
ô
Œ
œ
Ù
ù
Û
û
Ü
ü
1 . کشیدن پوست صورت
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
le lifting
/liftiŋ/
قابل شمارش
مذکر
1
کشیدن پوست صورت
لیفتینگ
1.Cette actrice a subi plusieurs liftings pour avoir une peau aussi lisse.
1. این هنرپیشه برای داشتن چنین پوست صافی چندین مرتبه لیفتینگ انجام داده است.
2.Elle s'est fait faire un lifting.
2. او داده است پوست صورتش را بکشند.
تصاویر
کلمات نزدیک
lifter
lieux de culte
lieutenant
lieue
lieu de naissance
ligament
ligaturer
lignage
ligne
ligne d'arrivée
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان